ارمغان رژیم اسلامی: فقر، فحشا٬ اعتياد
تورج عبدالهی
نبود اتحاد و همبستگی و پراکندگی در عرصه مبارزه علیه نظام سرمایه اسلامی در ایران و فرد گرایی و منفعت طلبی که خود نیز زاییده نظام سرمایه داری حاکم بر این جهان وارونه است٬ زندگی خیل عظمی از انسانها را به نابودی و فنا کشانده است. درطول سی و سه سالی که ازعمر رژیم کثیف اسلامی سپری شده علاوه بر انسانهایی که در زندانهای این رژیم در برابر جوخه های اعدام قرار گرفته اند یا درشکنجه گاهها جان خود را از دست داده اند٬ بلایای خانمانسوز دیگری موجود است که بخشهای دیگر سیاست خود رژیم، جهت به استیصال کشاندن جوانان میباشد که تاکنون قربانیان زیادی گرفته است. آمارهایی که از جانب نهادهای رژیم منتشر می شوند سرسام آور هستند. خیل عظیمی در تنهایی ناشی از اعتیاد، منزوی و گوشه گیر به مرگ تدریجی محکوم گشته اند. ارمغان رژیم اسلامی که هم اکنون شاهد آن هستیم، فقر سرسام آور و فاصله طبقاتی شديد و تبعیض در همه سطوح در جامعه کنونی است.
در کنار فقر عظیم و تنگدستی، جامعه ایران زخمهائى را بر پیکر خود دارد. با نگاهی گذرا به این مسئله می توان نشان داد که آمار فقر، اعتیاد، تن فروشی، فروش اعضای بدن و بسیاری دیگر از این موارد در جامعه مانند عفونتهایی سر باز کرده و رژیم اسلامی بواسطه چنین سیاستهائی بر آن است که کل جامعه را به ورطه نابودی بکشاند. مسئله ای به نام اعتیاد که قبلا خانواده های کمی را در برمیگرفت اکنون به جایی رسیده است که در اکثر خانواده ها این معضل وجود دارد. در امتداد چنین سیاستی رژیم اسلامى سرمایه در ایران این مسئله را به بخشی از سیاستهای کثیف خود جهت کنترل جامعه تبدل کرده است. سن متوسط قربانیان اعتیاد در جامعه ایران به 13 سال رسیده است و این نشان دهنده وجود يک معضل و سوال عظيم اجتماعى است. در چنین جامعه ای امنیت به صفر رسیده است. سیستمی که خود مسبب اشاعه اعتياد و خود مافیای سازمانده توزيع و فروش مواد مخدر است و از اين طريق ثروت اندوزى ميکند. معضل اعتياد انسانهای زیادی را قربانى و در تنهایی ایزوله کرده است. اعتياد تنها نتيجه ناتوانى فردى در مقابل معضلات و از خود بیگانه شدن در اين نظام نيست٬ بلکه يک سلاح سياسى در دست حکومت براى ساکت نگهداشتن مردم و بويژه جوانان است.
طبق آمارها، بیشتر زندانیان با داروهای روانگردان همچون "متادون" کنترل میشوند. عليرغم ادعاها در جامعه ايران نه تنها آموزشی در این زمینه موجود نیست بلکه خود سیستم سرمایه داری اسلامی عامل اصلی قربانی کردن مردم در دام اعتياد مى باشد. شرایطی ایجاد شده که انگار راهی برای برون رفت از دامی که رژیم برای اکثریت مردم در هر سطح سنی گسترانده موجود نیست و انگار به مردم قبولانده اند و دیگر برای اکثریت مردم هم خود به مسئله ای عادی مبدل گشته است. این عادی بودن ناشی از تکرار مکرر تصاویر دهشتناک زنان و مردانی است که مدام در کوچه و خیابان و پارکها و سایر مکانهای دیگر مشاهد می شوند و هر روز تعداد زيادى از آنها جان ميسپارند.
جوانان در ایران هر روز به امید آنکه آینده و زندگی بهتری داشته باشند٬ با رو آورى به مواد مخدر از مشکلات واقعى فرار ميکنند٬ زندگی امروز خود را از دست ميدهند٬ غافل از آنکه همان فردا امروز است و هر روز را بدتر از دیروز شاهد هستند. در حالیکه امروز شاهد هستیم که در خیابانها و کوچه ها انسانهای زیادی با مرگ دست و پنجه نرم میکنند٬ احساس مسئولیت در مبارزه با هیولای وحشتناک رژیم اسلامی چیست؟ از جوانانی که مصرف کننده مواد مخدر هستند٬ از کارتون خوابهایی که بیشتر آنها اعتیاد دارند٬ و از خیل بیشماری که تنها برای سیر کردن شکم خود تن به روابط ناخواسته میدهند٬ براى اين طيف عظيم چه بايد کرد؟ ریشه این مسائل کدامند؟ راههای کوتاه مدت و درازمدت در حل این معضل چيست؟
واضح است که عامل مسبب تمام مشقات و دردهاى جوامع کنونى سرمايه دارى است و در ايران نيز مسبب اصلى حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه است. يک راه ريشه اى در گام اول سرنگونی این رژیم جهت خلاصی از این زندگی فلاکتبار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. اما سوالى دراینجا مطرح میشود که آیا هیچ راه دیگری نیست که با توسل به آن بشود هم در مقابل قربانی شدن بیش از پیش جوانان ایستاد هم کاری کرد که بخشی زیادی از قربانیان اعتیاد را به زندگی دوباره بازگرداند؟ درجامعه ایران نهادهای غیر دولتی وجود دارند که وابسته به رژیم نیستند و با وجود ضعف هایی که در آنها دیده می شود اما مسیری را در جهت بازگرداندن قربانیان مواد مخدر به زندگی دوباره پیموده اند. اين افراد و نهادها انسانهاى شريفى هستند که عليرغم ضعفهای اساسی این نهادها٬ علاوه بر مانع هایی که رژیم سر راه آنها گذاشته، از اين معضل رنج میبرند. بخشی از این ضعف ها کمی و بخشی دیگر کیفی هستند. اولا میزان اعتیاد با میزان چنین نهادهایی تناسب ندارد و دوما چنین نهادهایی تنها با تاکید بر تقویت اراده و بازگرداندن اراده و اعتماد به نفس و دادن آگاهی به قربانیان مواد مخدر که در خود مسائل قابل تأملی نیز هستند با این پدیده در افتاده اند.
در واقع میتوان به دو صورت به این مسئله برخورد کرد. یکی از راهها سازمان دادن جنبش سرنگونی رژیم است که یک راه حل اساسى است. اگر با سرنگونى رژيم يک حکومت چپ و کارگرى سر کار بيايد٬ ميتواند با سياستهاى انسانى و علمى ريشه اعتياد را بکند و قربانيان را به جامعه و زندگى برگرداند. يک راه که پيشنهاد ميشود مسئله استقلال اقتصادی افراد است. چون همانطور که میدانیم بیکاری و عدم استقلال اقتصادی یکی از ریشه های اصلی پدیده اعتیاد به مواد مخدر است. اما باز سوال دیگری مطرح است. در جامعه چون ایران با اين حکومت کثيف که آمار بیکاری از آمار اعتیاد بیشتر است و فقر بيداد ميکند٬ چگونه چنین انسانهایی میتوانند استقلال اقتصادی داشته باشند؟ رژيمى که فقر و سرکوب تجويز و تحميل ميکند چطور ميتواند رفاه و استقلال اقتصادى تامين کند؟ آنهم در حالى که از فروش مواد مخدر ثروت اندوزى ميکند. در اینجا جنبه سیاسی رفع اين معضل برجسته ميشود و بازهم سرنگونى و نفى حکومتى است که در اعتياد و فقر و انفراد انسانها نفع دارد.
ضمن احترام به افراد شريفى که با اعتياد مبارزه ميکنند و آگاهى ميدهند٬ بايد بگويم راه حل آنها در مقابل گستردگى مشکل دردى را دوا نميکند. اين راه حل سطحى است و ناچارا روى مسئله اراده و قدرت فردى تاکيد دارد. از نظر اقتصادى در پاسخ به معضل ناتوان است و از نظر پزشکى و درمان قربانيان دستش به جائى بند نيست. معضل اعتياد و تن فروشى در ايران معضل دهها ميليون انسان است و بايد در همين سطح به آن فکر شود. نه جمهورى اسلامى و نه اپوزيسيون راست راهى براى اين دردهاى اجتماعى ندارد. پاسخ دست چپ و کارگر و سوسياليسم است. اول بايد حکومت مسبب اعتياد و فقر را واژگون کرد تا بتوان قدمهاى کوتاه مدت و دراز مدت براى درمان زخمهاى جامعه برداشت.